به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه از اراک، خانم رقیه بابایی طلبه مدرسه علمیه ریحانة النبی (س) اراک و از اعضای دوره نویسندگی قدم ، پیرامون اعیاد شعبانیه آورده است :
بسم الله الرحمن الرحیم
به قاب عکسِ روی دیوار خیره میشوم و پس از مکث کوتاهی چشمانم را میبندم و خیال مرا با خود میبرد. در مقابل چشمانم همان گنبد را میبینم. شنیده بودم برای زیارت برادر اول باید از قمر بنی هاشم(ع) کسب اجازه کرد.
ماهِ کامل در آسمان خود نمایی میکند، گویا صورت زیبای ساقی از آن میبارد. این مقام و منزلت حق ایشان است. وقتی پدر، ابوتراب باشد، یل ام البنین هم میشود قمر بنی هاشم.
در شب ولادت، مرتضیای دیگر متولد میشود اما حیف کعبه پس از آن توان تولد حیدری دوباره را ندارد. شاید تولدشان بعد از برادر باشد اما در جانفشانی پیشی گرفتند تا بیش از پیش رسم ادب را جاری کرده باشند؛ ادبی که لقمان حکیم در مکتبش شاگردی میکند.
میگویند پیچش ابروانتان دست کمی از ذوالفقار پدر نداشته. راستش دلم برای زمینی که زیر پاهایتان بود میسوزد، زیرا با هر قدمی که بر روی آن میگذاشتید خود را کمی پایین میکشیده تا مبادا نظم فلک بر هم بخورد یا برای دشمنانی که قبل از هر ضربهٔ شمشیر از سرعت بازوانتان متحر میگشتند و پس از مدتی جان به حضرت عزرائیل میدادند و پس از آن متوجه مرگ خود میشدند.
هرچه گفته بودند و شنیده بودم درست است. این همه شکوه و جلال تنها به فدایی ابی عبدالله(ع) و پسرِ وارث غدیر می آید. رسم شما ثابت کرد میتوان معصوم نبود اما اجری به همان اندازه برد. اجری که در روز محشر همراه با دو دستان شما و با حضور حضرت زهرا(س) مشخص میشود.
فردی تنهام میزند و چشمهایم از قاب عکس برداشته میشود. چه رویای شیرینی گویا آسمان را در زیر پاهایم میدیدم. دلم زیباترین دوراهی دنیا را میخواهد؛ دوراهی که تابه حال نصیبم نشده. اما به راستی اول باید از شما اجازه بگیرم یا باب الحوائج؟.
انتهای پیام
نظر شما